سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :4
کل بازدید :4483
تعداد کل یاداشته ها : 9
04/4/14
4:11 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
مژده خدامی پور[16]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مهر 92[3]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
در آغوش خدا بهار عشق

سلام خانم ایگرگ!سلام خانم ایکس!

سلام قرص بروفن!سلام قوطی ویکس!

سلام چادر مشکی!سلام شال سیاه!

چقدر ابر بهاره،چقدر پاره ی ماه

چقدر دغدغه های هنوز توخالی

چه لحظه های کزایی،چه حال پوشالی

بروز سوسک از چاه و چاله ی حمام

و پشه های مزاحم کنار سفره ی شام

چه جوش هاست که شیرین میان این نان هاست

چقدر بار به دوش خلال دندان هاست

دراین هوای کویری،همیشه های خودم

چقدر گرد نشسته به شیشه های خودم

سلام خانم ایگرگ!سلام خانم ایکس!

سلام ارتش چینی!حکومت وایتیکس

شما خیال کن اینجا سپیده...دم زده بود

میان قالی کرمانی ام قدم زده بود 

خیال کن به خودش تکُه تکُه پس نکشید

کبوتری که شبیه خودش نفس نکشید

به مرگ کانت و کتاب قطور فلسفه ام

به جان سی دی خش دار خسته ی خفه ام

به جان تو که برایم عزیز... می زاید

وآن لبی که روژش را غلیظ می زاید

همان شبی که من از آشیانه ی سردم

وبرج مهر پریدم و خودکشی کردم

صدای قابله را می شنیدم از ته چاه

که ناف بر شده بودم برای آبان ماه

وآذری که به خونش کشیده بود مرا

به پنجه های جنونش کشیده بود مرا

سلام خانم ایگرگ!سلام خانم اکس!

که وان،که تو،که تری،فور،که فایو،تاتو که سکس

بکوب چاقوی خود را به مرغ پرچیده

که لخت وسرد وکرخ روی تخته خوابیده

صدای سوت قطاری که روی شعله بلند

به روح غربت روحت دوباره آب ببند

اتاق خالی گلدار،پرده های رها

کنار عکس جنیفر لوپز نماز عشا

دلی که سیب ندارد،کسی که لک زده است

کسی به سرخی لاک تو ناخنک زده است

###

بریز بغض فرورفته را که شب آبی ست

هوا برای شکار پلنگ مهتابی ست...